4 out of 5 stars
rating
جوانی به دختر لال آسیابان ده تجاوز میکند و دختر صاحب فرزندی میشود. چندی بعد جوان با دختر کدخدا ازدواج میکند، اما او نازا است. به همین جهت جوان به سراغ دختر لال میرود تا فرزندش را بگیرد. دختر که تحت حمایت پزشک دهکده است از دادن بچه خودداری میکند. جوان بچه را میدزدد. دختر، جوان را با تیر میزند و بچه در آب رودخانه میافتد. دختر از شدت هیجان به حرف میآید و پزشک دهکده کمک میکند تا فرزندش را نجات دهد