8
4 out of 5 stars
rating
محمد علی یا ممل کودکی که به همراه مادرش زندگی سختی را میگذراند و همزمان با درس خواندن دستفروشی میکند؛ در جشن تولد دختر همکلاسی پولدارش از طرف پدر خواندهٔ دختر به گناه بی پدر بودن تمسخر و تحقیر میشود. پسرک وقتی برای تهیهٔ داروی مادر بیمارش پول کافی ندارد؛ ناچار به کمک گرفتن از فردی میشود که او را به راه کج و جیب بری و دزدی میکشاند. این کودک سالها بعد در سن جوانی نشان داده میشود که به جرم جیب بری در زندان به سر میبرد(فردین). ممل پس از آزادی از زندان هم به دزدی ادامه میدهد تا این که بهطور اتفاقی با دختری روبرو میشود که همکلاسی دوران بچگی او بوده و دوستش داشته (آذر شیوا). ممل که برای قاچاق کردن مواد مخدر از سوی فردی که او را زمانی وارد دنیای بزهکاری کرده تحت فشار قرار دارد، با توصیه دختر، تصمیم میگیرد به زندگی شرافتمندانه بازگردد. از اینرو در کارخانهٔ پدر خواندهٔ دختر به کارگری میپردازد. اما قاچاقچیها و دزدان دست از سر او برنمیدارند و باعث میشوند که او کارش را ازدست داده و چاره ای بجز همکاری در قاچاق مواد مخدر نداشته باشد. ممل بار دیگر نزد آنها برمیگردد ولی این بار در برابرشان میایستد و طی یک سلسله ماجرای فیلم فارسی و فیلم هندی وار، همهشان را گرفتار قانون میکند. در نهایت هم ممل هم به دختر دلخواهش میرسد و هم پدر گمشده اش نظام الملک که همان پدر خواندهٔ دختر است را میبخشد و همه با هم زندگی میکنند