4 out of 5 stars
rating
عبدالله در موقع سرقت از خانه یاعتصام به دام میافتد، و اعتصام به جای تحویل دادن او به کلانتری عبدالله را در املاکش در شمال به کار میگمارد. خود اعتصام سال هاپیش با نام یکتاموقع دزدی از خانه ای به دام صاحب خانه افتاده و صاحب خانه به جای تحویل او به کلانتریبه عنوان رانندهٔ شخصی دخترش نازی به کار گماردهاست. یکتا به نازی دل میبندد؛ اما دختر با جوان پولداری ازدواج میکند که پس از سالها ورشکست میشود، ویکتا، که حالا مرد ثروت مندی شده، از طریق ماشاالله، که دل درگرو نازی دارد، به او کمک میکند. مدتی بعد اعتصام برای رسیدگی به امور املاکش به شمال میرود و عبدالله را که ویلای او را تبدیل به کاروان سرا کرده تنبیه میکند. نازی که متوجه میشود اعتصام بدهیهای او را پرداخت کرده، نه ماشاالله، به شمال میرود و سرانجام با اعتصام ازدواج میکند